شمارش معکوس به شمارش ساعت رسید.
سلام دختر نازم
عزیز دلم دیگه شمارش معکوس از ماه وهفته و روز گذشته وبه ساعت رسیده. نمیدونم شاید فردا این موقع
به سلامتی دنیا اومده باشی.دیگه وقتشه که از دل مامانی بیای بیرون و به آغوشش بیای،تا مامانی اون
روی ماهت را ببینه.درسته که خیلی به وجودت در درونم عادت کردم ،ولی ترجیح میدم که در آغوشم باشی و
لمست کنم.
نمیدونم خیلی هیجان زده هستم ،خیلیییییییی.آرزومه فردا این موقع بشه و تو را سالم ببینم.
من برای داشتن تو خیلی دعا کردم، خدا را شکر خدا زود جوابمو داد،من تو را سالم و سرحال از خدا
خواستم.مطمئنم که خدا این دعای منم را جواب میده و تو را سالم در آغوشم میذاره.ولی این استرس
لعنتی و فکرهای بیخود دست از سرم بر نمیداره..
خب دیگه میخوایم حرفای خوب خوب بزنیم و از احساسهای قشنگ بگیم.
تقریبا همه وسایلت را آماده کردمو ساکت را هم بستم.بابایی هم مثل من خیلی هیجان دیدنت را داره
بابایی امروز میادو تا یک هفته هم مرخصی داره و پیشمون میمونه،خیلی خوشحالم.
دیروز که رفتم دکتر ،خدا را شکر همه چیزت خوب بود و وزنت هم حدود 3300 تا 3500
دختر نازم تو هنوز پا تو این دنیا نذاشتی و پاک و معصومی پس برای مامانی و همه اونایی که التماس دعا
گفتن دعا کن گل قشنگم.
به امید لحظه در آغوش گرفتنت