در انتظار خورشید

شروع وبلاگ

امروز اولین پست این وبلاگ را مینویسم.امیدوارم که پست های بعدی پر   از خبرای خوب باشه.     امسال  اول  دفتر خاطراتم با همسرم این متن را نوشتیم و امضا کردیم. امسال بهترین سال زندگی ما خواهد بود. تا با دیدنش انرژی بگیریم .   خدا را شکر همسر خوب و با ایمانی دارم و از زندگیم راضی هستم.فقط از اونجایی که هیچ زندگی بدون مشکل نیست.ما هم مشکل ناباروری داریم.و ۲/۵ ساله ازدواج کردیم و ۱ ساله که منتظر هستیم.خیلی دعا کردیم.دیگه دعایی نمونده که نخونده باشم .همه جوره به خدا التماس کردمُ ولی به حاجتم نرسیدم. نمیدونمُ حتما صلاح نیست.   پارسال سال تحویل ح...
26 ارديبهشت 1392

باز هم انتظار پایان نیافت

چقدر دلم گرفت عزیزم.این ماه هم سه روز پریودم عقب افتاد،دیگه  کم کم داشتم مطمئن میشدم که داری میای توی دلم.چقدر روز سیزده به در مواظب خودم بودم تا اتفاقی برات نیفته.آخه فکر میکردم اومدی توی دلم.ولی روز ۱۴ فروردین پریود شدم وکاخ آرزوهام فرو ریخت.     آخه بابایی این ماه دوره درمانش تموم میشد و دیگه مطمئن بودم که نتیجه میگیریم واین انتظار یکساله تموم میشه ولی نشد.عزیزم   قرار بر این شد که بابایی دوباره آزمایش بده. همین کار را هم کرد.ولی نتیجه از قبل هم بدتر شده بود.دیگه نمیدونم برای اومدنت چه کار کنم.   دیگه از دعا کردن خسته شدم. دیگه اصلا نمیدونم چی بخونم و چه جوری از خدا بخوام. امروز با خاله م...
26 ارديبهشت 1392

خدایا خسته ام...

فرشته نازم این ماه هم که قدمهای نازت را تو  دل مامانی نذاشتی خیلی تو ذوق من وبابایی خورد. تصمیم گرفتیم بابایی دوباره آزمایش بده.ولی متاسفانه نتیجه آزمایش از قبل هم بدتر بود. نمیدونم چرا خدا ما را با این همه دعایی که به درگاهش کردیم ،قابل پدر و مادر شدن نمیدونه.حتما صلاحیه که خودش بهتر میدونه. بعد از آزمایش رفتیم دکتر ودوباره قرص نوشت تا یکماه بابایی مصرف کنه. با این که خیلی ناراحت بودم،سعی کردم نشون ندم و به روی خودم نیارم تا بابایی بیشتر از این دچار استرس و نگرانی نشه. ولی دیگه دیشب نتونستم، موقعی که خوابیده بودیم.یکدفعه  به تو فکر کردم وبه انتظار.دیگه اشکام سرازیر شد.بابایی هم پا به پای من اشک ریخت. خیلی ...
26 ارديبهشت 1392

خدایا امیدوار باشم یا نا امید...

خدای مهربونم،میدونم که تو خیلی بخشنده و مهربونی و هیچ وقت نعمتهات را از بندگانت دریغ   نمیکنی.ولی چه کنم که دیگه طاقت ندارم.دیگه از نگرانی و دلواپسی از زخم زبون مردم و از این   غربت خسته هستم.     دیگه دلم واقعا بچه میخواد.خیلی بهت التماس کردم و به درگاهت دعا کردم.یعنی هنوزم وقتش   نشده.پس این انتظار کی تموم میشه!!!!! دلم خیلی گرفته خدای مهربونم.     فرشته نازم اینایی که گفتم درد و دل من از دوری تو برای خدا بود.این ماه همه شرایط را رعایت   کردیم. خیلی حواسمون به همه چیز بود.حتی صبح ها هم نمازم را قضا نکردم،شاید اینجوری   خدا تو را زودتر به ما...
26 ارديبهشت 1392

بابایی این ماه خیلی امید داره به اومدنت گل نازم.

فرشته نازم  سلام همونطور که تو پست قبلی برات نوشتم، این ماه همه شرایط را رعایت کردیم تا تو زودتر بیای.   ولی  با همه این  اوصاف خیلی امیدوار به اومدنت نیستم گل نازم ولی دیشب که با بابایی حرف میزدیم و درد و دل میکردیم ،بیشتر در مورد تو صحبت میکردیم.بابایی گفت : این ماه من خیلی امیدوارم.   ولی من بهش گفتم من اصلا امید ندارم.کاش اینجوری بهش نگفته بودم.   آخه دیگه خسته شدم گل نازم از بس که هی هر ماه امیدوار شدم و گفتم این ماه دیگه حتما میای ،ولی خبری نبود و امیدم نا امید شد.الان 14 ماه از انتظارمون برای تو میگذره.   میدونی گلم اگه همون اول تو اومده بودی الان 5 ماهت بود.اونو...
26 ارديبهشت 1392

این ماه هم نیومدی گل من

فرشته نازم این ماه خیلی امید به اومدنت داشتیم ولی بازم این انتظار تموم نشد.   این ماه هم چند روزی پریودم عقب افتاد، ولی آخرش پریود شدم. دیگه جوری شده که حتی  از بابایی خجالت میکشم که بگم پریود شدم واین ماه هم نی نی نیومد.   دیگه الان 14 ماه از انتظار کشیدنمون میگذره،رفتم دکتر و دکتر نظرش این بود که دیگه باید از دارو استفاده کنم.همیشه تو نظرم این بود که تو را خیلی راحت به دست میارم ولی اصلا اینجوری نبود.   آخه این قرص ها شاید منجر به چند قلو زایی بشه.مثل خاله مریم که 2 تا دونه از این قرص ها را خورد و الان 3 قلو داره.   اینقدر آرزوها برات دارم که دوست دارم یه قلو باشی تا همه آرزوهام با وجود تو برآور...
26 ارديبهشت 1392